آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
موضوعات
آمار
امکانات جانبی
جدید ترین مطالب
درباره ما
|
در تابستان سال 1380 در عسلويه بوشهر اتفاقی افتاد :
وقتي مکبر مسجد برای اذان صبح گفتن ميره ميبينه کولرهاي مسجد به سرقت رفته ،به حاجي اقا زنگ ميزنه و حاجي هم به نيروي انتظامي خبر ميده وقتي نيروي انتظامي مياد ميبينه فقط کولرها رو بردن! داشت صورت جلسه مي کرد که يه نامه در محراب مسجد ،جاي مهر حاجي اقا پيدا ميکنه.
متن نامه :
خداي بزرگ من از تو دزدي ميکنم چون زن وبچه نداري که از گرما بيقراري کنه! حق الناسي هم بر گردنم نيست از خانه تو دزدي کردم! تا طفل شير خوارم از گرما تلف نشه! اگر وضع ماليم خوب شد کولرها رو پس ميارم! کساني که ميان اينجا نماز مي خوانند اگر بخاطر تو هست بايد گرما رو با وجود تو حس نکنند اگر تمام فکرشان به عبادت با تو باشد !
با تشکر دزد هستم دنبالم نگردید از خدا دزدی کردم.
مطالب پربازدید
مطالب تصادفی
عضويت سريع
لینک دوستان