داستان سگ باهوش و صاحب ناشکر

حکمت,سخنان نغز,مطلب زیبا برای واتساپ,مطلب برای واتساپ,مطلب جالب برای لاین,مطلب جالب برای واتساپ,متن برای وایبر,متن برای لاین,مطلب برای لاین,مطلب برای وایبر,حکایت,داستان,داستان واقعی,داستان کوتاه آموزنده,داستان پند آموز,حکمت و حکایت,

داستان سگ باهوش و صاحب ناشکر قصاب با دیدن سگی که به طرف مغازه اش نزدیک می شد حرکتی کرد که از مغازه دورش کند . اما ناگهان کاغذی را در دهان سگ دید . کاغذ را گرفت . روی کاغذ نوشته بود \" لطفا دوازده سوس

نقشه سایت

خانه
خوراک

آمار

    آمار مطالب
    کل مطالب : 896 کل نظرات : 15 آمار کاربران
    افراد آنلاین : 1 تعداد اعضا : 23 آمار بازدید
    بازدید امروز : 313 بازدید دیروز : 274 ورودی امروز گوگل : 0 ورودی گوگل دیروز : 5 آي پي امروز : 132 آي پي ديروز : 91 بازدید هفته : 587 بازدید ماه : 1,423 بازدید سال : 16,875 بازدید کلی : 477,445 اطلاعات شما
    آی پی : 3.15.229.113 مرورگر : Safari 5.1 سیستم عامل : امروز : سه شنبه 18 اردیبهشت 1403

    آرشیو

    امکانات جانبی

    جدید ترین مطالب

    تاریخ : شنبه 16 شهریور 1398در درون خود چه دارید؟
    تاریخ : پنجشنبه 14 شهریور 1398یا ابوالفضل العباس
    تاریخ : چهارشنبه 13 شهریور 1398یا زهرا
    تاریخ : یکشنبه 10 شهریور 1398الاغ و امید
    تاریخ : پنجشنبه 15 مرداد 1394 امروز متوجه شدم که من در آینده زندگی میکنم
    تاریخ : یکشنبه 11 مرداد 1394استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد می‌زنیم؟
    تاریخ : یکشنبه 11 مرداد 1394سوار تاکسی بین شهری شدم،
    تاریخ : شنبه 10 مرداد 1394خانم تهمینه میلانی در دلنوشته هایش مینویسد
    تاریخ : جمعه 09 مرداد 1394👈 فاصله حرف تا عمل
    تاریخ : جمعه 09 مرداد 1394لزوما هر چه در نت منتشر میشود نمیتواند صحیح باشد
    تاریخ : جمعه 09 مرداد 1394ﺯﻧﯽ ﻋﺎﺩﺕ ﺩﺍﺷﺖ، هر شب قبل از خواب، ﺑﺎﺑﺖ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ دارد خوشحالیهایش را بنویس
    تاریخ : جمعه 09 مرداد 1394خانه
    تاریخ : پنجشنبه 08 مرداد 1394افرادي كه انرژى مثبت دارند
    تاریخ : پنجشنبه 08 مرداد 1394شنیدن عبارت «دوستت دارم
    تاریخ : پنجشنبه 08 مرداد 1394ﮔﺮﻭﻫﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺩﺭ ﻧﺰﺩﯾﮑﯽ ﺩﻭ ﺭﯾﻞ ﺭﺍﻩ ﺁﻫﻦ، ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﺑﻮﺩﻧﺪ،
    تاریخ : پنجشنبه 08 مرداد 1394 مارلون براندو
    تاریخ : چهارشنبه 07 مرداد 1394پادشاهي تصمیم گرفت پسرش را جای خود بر تخت بنشاند
    تاریخ : چهارشنبه 07 مرداد 1394او حتی لحظه ای هم ناامید نشد
    تاریخ : چهارشنبه 07 مرداد 1394 داستان سگ باهوش و صاحب ناشکر
    تاریخ : چهارشنبه 07 مرداد 1394دختری با پدرش میخواستند از یک پل چوبی رد شوند
    تاریخ : چهارشنبه 07 مرداد 1394از لابلای پیج اینستاگرام مهراب قاسم خانی
    تاریخ : چهارشنبه 07 مرداد 1394خاطره ای از مهراب قاسم خانی در مورد سیامک انصاری
    تاریخ : چهارشنبه 07 مرداد 1394آشغال سيب
    تاریخ : چهارشنبه 07 مرداد 1394هر پادشاهي ابتدا يک نوزاد بوده
    تاریخ : سه شنبه 06 مرداد 1394هفت کلید طلایی آرامش در ارتباطات
    تاریخ : سه شنبه 06 مرداد 1394 وقتی بچه بودم کنار مادرم می‌خوابیدم
    تاریخ : سه شنبه 06 مرداد 1394 چنار عباسعلی
    تاریخ : سه شنبه 06 مرداد 1394 آسیب های انرژی منفی
    تاریخ : سه شنبه 06 مرداد 1394تا به حال شده است که با یک پرسش نا مربوط از دهان یک آشنای دورو یا حتا نزدیک
    تاریخ : دوشنبه 05 مرداد 1394تو خوبی عزیزم خوب خوب خوب !
    تاریخ : دوشنبه 05 مرداد 1394یک انرژی مثبت قشنگ از سهراب سپهری
    تاریخ : دوشنبه 05 مرداد 1394زندگی در لحظه
    تاریخ : دوشنبه 05 مرداد 1394آموزنده
    تاریخ : دوشنبه 05 مرداد 1394تغییر نگاه به زندگی
    تاریخ : یکشنبه 04 مرداد 1394احترام
    تاریخ : یکشنبه 04 مرداد 1394همه چیز در زندگی گذرا و موقتی است.
    تاریخ : یکشنبه 04 مرداد 1394اصل ۷۰ به ۳۰ چیست؟
    تاریخ : یکشنبه 04 مرداد 1394نامه ای سرگشاده به والدین لطفا با من بازی کنید
    تاریخ : یکشنبه 04 مرداد 1394سگ قاسم خان
    تاریخ : یکشنبه 04 مرداد 1394ماهواره یا خانه خراب کن

    درباره ما

    حکمت و حکایت
    گاهی نمی توان به كتابی بیان نمود / حرفی كه یك حكایت كوتاه می زند

    آخرين ارسال هاي تالار گفتمان

    کمی طاقت داشته باشید...
    عنوان پاسخ بازدید توسط
    1 1074 admin
    3 284 admin
    1 303 admin
    4 216 admin
    0 181 admin

    تبلیغات

    داستان سگ باهوش و صاحب ناشکر

    داستان سگ باهوش و صاحب ناشکر قصاب با دیدن سگی که به طرف مغازه اش نزدیک می شد حرکتی کرد که از مغازه دورش کند . اما ناگهان کاغذی را در دهان سگ دید . کاغذ را گرفت . روی کاغذ نوشته بود " لطفا دوازده سوسیس و یک ران گوشت بدین " . یک اسکناس 10 دلاری هم همراه کاغذ بود ! قصاب با کمال و حیرت تعجب ، سوسیس و گوشت را در کیسه ای گذاشت و در دهان سگ گذاشت . سگ هم کیسه را گرفت و رفت . او بسیار کنجکاو شده بود و از طرفی وقت بستن مغازه هم بود . این بود که بلافاصله مغازه را تعطیل کرد و بدنبال سگ راه افتد . سگ در خیابان حرکت کرد تا به محل خط کشی رسید . با حوصله ایستاد تا چراغ سبز شد و بعد از خیابان رد شد . قصاب به دنبالش راه افتد . سگ رفت تا به ایستگاه اتوبوس رسید نگاهی به تابلو حرکت اتوبوس ها کرد و ایستاد . قصاب متحیر از حرکت سگ منتظر ماند . اتوبوس آمد ، سگ جلوی اتوبوس آمد و شماره آنرا نگاه کرد و به ایستگاه برگشت . صبر کرد تا اتوبوس بعدی آمد ، دوباره شماره آنرا چک کرد . اتوبوس درست بود سوار شد . قصاب هم در حالی که دهانش از حیرت باز بود سوار شد . اتوبوس در حال حرکت به سمت حومه شهر بود و سگ منظره بیرون را تماشا می کرد . پس از چند خیابان سگ روی پنجه باند شد و زنگ اتوبوس را زد . اتوبوس ایستاد و سگ با کیسه پیاده شد . قصاب هم به دنبال او رفت . سگ در خیابان حرکت کرد تا به خانه ای رسید . گوشت را روی پله گذاشت و کمی عقب رفت و خودش را به در کوبید . اینکار را باز هم تکرار کرد اما کسی در را باز نکرد . سگ به طرف محوطه باغ رفت و روی دیواری باریک پرید و خودش را به پنجره رساند و سرش را چند بار به پنجره زد و بعد به پایین پرید و به پشت در برگشت . مردی در را باز کرد و شروع به فحش دادن و تنبیه سگ کرد . قصاب با عجله به مرد نزدیک شد و داد زد : چه کار می کنی دیوانه ؟ این سگ یه نابغه است . این باهوش ترین سگی هست که من تا بحال دیدم . مرد نگاهی به قصاب کرد و گقت : تو به این میگی باهوش ؟ این دومین بار تو این هفته است که این احمق کلید خونه رو فراموش می کنه ! بهتر است چند نکته را به یاد داشته باشیم......... اول اینکه مردم هرگز از چیزهایی که دارند راضی نخواهند بود و دوم اینکه چیزی که شما آن را بی ارزش می دانید بطور قطع برای کسانی دیگر ارزشمند و غنیمت است و خلاصه سوم اینکه بدانیم دنیا پر از تناقضاتی است که ممکن است در باورمان نگنجد . پس سعی کنیم ارزش واقعی هر چیزی را درک کنیم و مهمتر اینکه قدر داشته هایمان را بدانیم ، باهم مهربان باشیم و داشته هایمان را دوست بداریم......... 100k.ir

    کد امنیتی رفرش

    مطالب پربازدید

    ورود کاربران


    » رمز عبور را فراموش کردم ؟

    عضويت سريع

    نام کاربری :
    رمز عبور :
    تکرار رمز :
    موبایل :
    ایمیل :
    نام اصلی :
    کد امنیتی :
     
    کد امنیتی
     
    بارگزاری مجدد