آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
موضوعات
آمار
امکانات جانبی
جدید ترین مطالب
درباره ما
|
روزی جمعی از سران حکومتی خدمت اعلی حضرت مشرف شده ، در حال فیض بردن از فرمایشات ملوكانه بودند. وقت ناهار شد. سلطان فرمودند تا سفره ای گسترانیده شد، و دستور دادند تا کله پاچه ای بیاورند، حضار با بهت و تعجب به اعلی حضرت می نگریستند. به سرعت کله پاچه آماده شد و همه بر سفره نشستند. اعلی حضرت فرمودند: در این کله پاچه اندرزها نهفته است. وزیر اعظم گفت:
اعلی حضرتا ! ما بارها کله پاچه خورده ایم، اما متوجه پند و اندرز آن نشده ایم. اعلی حضرت فرمود: ای وزیر اعظم! صبر داشته باش.
سپس اعلی حضرت لقمه نانی برداشت و یک راست مغز کله را تناول نمودند. سپس گفتند: حکمتش را دریافتید؟ همگی عرض کردند: خیر اعلی حضرتا ! شما از ما آگاه ترید. سلطان فرمود: حکمتش این است:
اگر می خواهید حکومتی جاودان داشته باشید، سعی کنید جامعه را از " مغز " تهی کنید.
سپس اعلی حضرت لقمه دیگری برداشتند و " زبان " کله پاچه را نوش جان فرمودند و باز هم پرسیدند: حکمتش را درک کردید؟ همه حاضران باتعجب عرض کردند: خیر اعلی حضرتا ! شما از ما آگاه ترید. سلطان فرمودند:
اگر می خواهید بر مردم حکمرانی کنید ، " زبان " جامعه را کوتاه و ساکت کنید.
سپس اعلی حضرت چشم ها و بناگوش کله پاچه را همچون قبل برکشیدند و سوال خود را تکرار کردند و درباریان همچنان پاسخ دادند: اعلی حضرتا ! شما از ما به ما داناترید. پادشاه فرمود:
برای این که ملتی را کنترل کنید، بر چشم ها و گوش ها مسلط شوید و اجازه ندهید مردم زیاد ببینند و زیاد بشنوند.
از آنجایی که وزیر اعظم با سلطان احساس قرابت و نزدیکی بیشتری داشت، عرض کرد:
پادشاها ! قربانت بروم . حکمت ها بسیار حکیمانه بودند، اما جواب روده کوچک مان را چه بدهیم؟ ذات ملوكانه در حالی که دست خود را بر سبیل های خود می کشید، با ابروان خود اشاره ای به "پاچه " انداختند و فرمودند:
در این نیز حکمتی نهفته است. همگی گفتند : شاها ! چه حکمتی؟
فرمودند:
شما "پاچه " را بخورید و " پاچه " خواری را در جامعه رواج دهید تا حکومتتان مستدام بماند!!!!
مطالب پربازدید
مطالب تصادفی
عضويت سريع
لینک دوستان