آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
موضوعات
آمار
امکانات جانبی
جدید ترین مطالب
درباره ما
|
بچه که بودم فکر می کردم پدر و مادرها مثل ساعت شنی هستند تمام که بشوند برشان می گردانی از نو شروع می شوند بعدها فهمیدم آنها
مثل مداد رنگی هستند
دنیایت را رنگ می کنند
خودشان ولی آب می روند
نقاشی هایت را که کشیدی
یک روز تمام می شوند
کاش زودتر کسی راستش را به من گفته بود
پدر و مادرها مثل قند می مانند
چای زندگی ات را که شیرین بکنند
خودشان تمام می شوند.
مطالب پربازدید
مطالب تصادفی
عضويت سريع
لینک دوستان