آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
موضوعات
آمار
امکانات جانبی
جدید ترین مطالب
درباره ما
|
گدای مشهوری بود به نان «عباس دَوس» که در گدایی مشهور بود. روزی در حمام جوانی به نزد او آمد و گفت: «میخواهم از تو گدایی یاد بگیرم و شاگرد تو باشم.»
عباس دَوس گفت: «گدایی شاگردی نمیخواهد، فقط سه قانون مهم دارد:
1- گدایی کن از هر کسی که باشد،
2- گدایی کن هرجا که باشد،
3- حاصل گدایی را قبول کن هرچه باشد.»
سپس عباس دَوس وارد حمام شد و به نورهخانه رفت تا موهای زائد بدنش را از بین ببرد.
ناگهان همان جوان به در زد و گفت: « در راه خدا به من کمک کنید!!!»
عباس گفت: «من عباس دوس ، استاد همه گدایان هستم. از من هم گدایی میکنی؟!!
گفت: «خودت گفتی گدایی کن از هر کسی که باشد!!!
پرسید: «آخر در نورهخانه حمام که من لخت مادرزادم؟»
گفت: «خودت گفتی گدایی کن هرجا که باشد!!»
پرسید: «فعلاً مقداری نوره(واجبی) و موی زائد!! بدنم موجود است. قبول میکنی؟»
جوان دستش جلو آورد و گفت: «قبول میکنم!! خودت گفتی حاصل گدایی را قبول کن، هرچه باشد!!»
عباس دوس گفت: «احسنت که یک روزه توانستی تمام درسهای من را یاد بگیری!»
(نقل به مضمون از کتاب لطائفالطوائف)
حالا ما ملت ایران شدهایم شادگرد ممتاز «عباس دَوس» هر سهمیهای و در هر صفی حاضریم!
مطالب پربازدید
مطالب تصادفی
عضويت سريع
لینک دوستان