آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
موضوعات
آمار
امکانات جانبی
جدید ترین مطالب
درباره ما
|
داستانی از «علامه بحرالعلوم» در زمینة گریه بر امام حسین نقل شده است که قابل توجه است:
علامه بحرالعلوم در راه سامرا به مسئله ی گريه بر امام حسين كه باعث آمرزش گناهان مىشود، فكر مىكرد. شخصی بر مركبى سوار، مقابلش رسيد و سلام كرد و پرسيد: جناب سيد! شما را متفكّر مىبينم؟ اگر مسئلة علمى است، بفرماييد، شايد من هم چيزى بگويم.
بحرالعلوم فرمود: در اين فكر بودم كه چگونه خداوند اين همه ثواب به زائران و گريه كنندگان حضرت سيد الشهداء مىدهد؟!
آن سوار فرمود: تعجب مكن! من براى شما مثالی مىآورم تا مشكلت حل گردد. سلطانى در شكارگاه از همراهانش دور افتاده بود. در آن بيابان وارد خيمهاى شد و پيرزنى را با پسرش در گوشة خيمه ديد. آنان بزى داشتند كه زندگى شان از شير آن بز تأمين مىشد و غير از آن چيز ديگرى نداشتند. آن پير زن، بز را براى سلطان ذبح كرد و طعامى حاضر نمود. او سلطان را نمى شناخت و فقط براى احترام به مهمان، اين عمل را انجام داد. سلطان شب را آن جا ماند و روز بعد در ديدار عمومى، واقعه ی ديشب خود را نقل كرد و گفت: من در شكارگاه از غلامان دور افتادم و در حالى كه شديداً تشنه و گرسنه شده بودم و هوا به شدت گرم شده بود، به خيمه ی آن پيرزن رفتم؛ او مرا نمى شناخت و در همان حال، سرمايه ی او و پسرش بزى بود كه از شير آن، زندگى را مىگذراندند؛ بز را كشتند و براى من غذا آماده كردند. حال در عوض اين محبت، به اين پيرزن و پسرش چه بدهم و چگونه تلافى كنم؟
يكى از اين وزيران گفت: صد گوسفند به او بدهيد؛ ديگرى گفت: صد گوسفند و صد اشرفى به او بدهيد؛ ديگرى مىگفت: فلان مزرعه را به ايشان بدهيد. سلطان گفت: هر چه بدهم، كم است. اگر سلطنت و تاج و تختم را بدهم، مثل او رفتار كردهام؛ چون آنها هر چه داشتند به من دادهاند؛ من بايد هر چه دارم، به آنان بدهم.
آن مرد سوار بعد از نقل این داستان گفت: حضرت سيد الشهدا هر چه داشت، از مال، اهل و عيال، پسر، برادر، فرزند و ... همه و همه را در راه خدا داد؛ حال اگر خداوند بر زائران و گريه كنندگان آن حضرت، آن همه اجر و پاداش و ثواب بدهد، نبايد تعجب نمود؛ اين را فرمود و از نظر سيد بحرالعلوم غايب شد.
به نقل از کتاب عطش عشق (پاسخ به شبهات محرم و عزاداری) روح الله زال و حسین جمالی
مطالب پربازدید
مطالب تصادفی
عضويت سريع
لینک دوستان