آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
موضوعات
آمار
امکانات جانبی
جدید ترین مطالب
درباره ما
|
سبحانی قم
:مسئول مشاوره به زندانیان محکوم به اعدام در #زندان_رجایی_شهر خاطره جالبی دارد
حدود ۲۳ سال پیش جوانی که تازه به تهران آمده بوده در یک کبابی مشغول کار میشود، شبی پس از تمام شدن کار، صاحب کبابی دخل آن روز را جمع میکند و میرود در بالکن مغازه تا استراحت کند. درآمد آن روز کبابی، شاگرد جوان را وسوسه میکند و در جریان سرقت پولها، صاحب مغازه به قتل میرسد. او متواری میشود؛ اما مدتی بعد، دستگیرش میکنند و به اینجا منتقل میشود.
حکم قصاص جوان صادر می شود، اما اجرای آن حدود ۱۸-۱۷ سال به طول میانجامد؛ میگویند شاگرد جوان در
طول این مدت
بقیه در ادامه مطلب
.اگه خوندی اشکت در اومد منو هم دعا کنید
يه خونه مجردي با رفيقامون درست کرده بوديم، اونجا شده بود خونه گناه و معصيت...دیگه توضیحش باخودتون....
شب عاشورا بودهرچي زنگ زدم به رفيقام، هيچکدوم در دسترس نبودند
نه نماز، نه هیئت، نه پیراهن مشکی هيچي
ميگفتم اينارو همش آخوندا درآوردند، دو تا عرب با هم دعواشون شده به ما چه
ماشينو برداشتم برم يه سرکي، چي بهش ميگن؟ گشتي بزنم
تو راه که ميرفتم يه خانمي را ديدم، خانم چادري وسنگینی بود کنارخیابون منتظرتاکسی بود
خلاصه اومدم جلو و سوار ماشينش کردم یه دفعه یه فکری مثل برق توذهنم جرقه زد بله شیطان خوب بلده کجاواردبشه ازچندتاخیابون عبورکردم ورسیدم به میدون ورفتم سمت خونه مجردیمون خانمه که دید مسیری که اون گفته بودنمیرم گفت نگهدارومنم سرعتوبیشترکردموهرچی جیغ ودادمیزدتوجه نمیکردم شانس آوردم درهای ماشین قفل مرکزی داشت وگرنه خودشومینداخت پایین
خلاصه، بردمش توي اون خانه ي مجردي
بقیه در ادامه مطلب
گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی
با قلم نقش حبابی بر لب دریا کشید
گفتمش چون می کشی تصویر مردان خدا
تک درختی در بیابان یکه و تنها کشید
داستانی از «علامه بحرالعلوم» در زمینه گریه بر امام حسین نقل شده است که قابل توجه است:
علامه بحرالعلوم در راه سامرا به مسئله ی گريه بر امام حسين كه باعث آمرزش گناهان مىشود، فكر مىكرد. شخصی بر مركبى سوار، مقابلش رسيد و سلام كرد و پرسيد: جناب سيد! شما را متفكّر مىبينم؟ اگر مسئلة علمى است، بفرماييد، شايد من هم چيزى بگويم.
بحرالعلوم فرمود: در اين فكر بودم
برای بسیاری از مردم این سوال وجود دارد که چرا بر گنبد نورانی امیرالمومنین پرچمی وجود ندارد در حالیکه تمامی گنبدهای ائمه اطهار پرچم دارند؟
پرچم نمادی ست به نشانه خونخواهی و طلب تقاص و تقاص خون امام علی توسط فرزندش امام حسن علیه السلام از ابن ملجم ملعون پس گرفته شد؛ در حالیکه سایر ایمه در انتظار قیام امام منتظر برای قصاص مجرمین هستند.
گنبد حضرت زینب نیز پرچمی نداشت تا اینکه بارگاه نوزانی اش بدست شمر صفتان بمباران شد و مدافعان حرم حضرت زینب پرچم تقاص را بر گنبد ملکوتی اش بر افراشتند...
يه خونه مجردي با رفيقامون درست کرده بوديم، اونجا شده بود خونه گناه و معصيت...دیگه توضیحش باخودتون....
شب عاشورا بودهرچي زنگ زدم به رفيقام، هيچکدوم در دسترس نبودند
نه نماز، نه هیئت، نه پیراهن مشکی هيچي
ميگفتم اينارو همش آخوندا درآوردند، دو تا عرب با هم دعواشون شده به ما چه
ماشينو برداشتم برم يه سرکي، چي بهش ميگن؟ گشتي بزنم
تو راه که ميرفتم يه خانمي را ديدم، خانم چادري وسنگینی بود کنارخیابون منتظرتاکسی بود
خلاصه اومدم جلو و سوار ماشينش کردم
30 هزار دينار طلا، رقمی بود که يزيد به هر نفر اهل خواص کوفه داد و دينشان را خريد!هر دینار چهار و نيم گرم،هرگرم طلا 98 هزار تومان.به پول امروز نزديک به 13 ميليارد 230 میلیون تومان اگر در آن زمان بودیم یار حسین می ماندیم؟
خداوندا ما را حتي براي يک لحظه به خود وامگذار.
داشتم مطلبی در مورد امام حسین علیه السلام ارسال میکردم، قبل از اینکه دکمه ی ارسال رو بزنم ، استاد اخلاق گفت : ممکنه متنت رو ببینم.
گفتم : بله البته. نگاهی به متن کرد و پس از خوندن گفت : اجازه هست ؟ گفتم خواهش میکنم بفرمایید .
دست برد روی صفحه کلید کامپیوتر وگفت بگذار ثوابی برده باشم و (ع) رو به " علیه السلام " اصلاح کرد.
و گفت " سین " و به کناری رفت . با تعجب گفتم چی ؟
گفت : منظورم سلام بود ، پس چرا جواب ندادی ؟
به منظورش پی بردم.
ادامه داد که " در سلام و ابراز ادب به محبوب نباید کم گذاشت . "
و من موندم که چی جواب بدم ..
کوفی بودن یعنی ، امام رو دوست داشتن ولی در امتحان و فتنه ی " زر و زور و تزویر " رد شدن ...
کوفی بودن یعنی منفعت کوتاه مدتی رو فدای مصلحتی بسیار بزرگتر کردن ...
کوفی بودن یعنی اینکه روز اول تشنه و راه گم کرده به امام رسیدن و سخاوتمندانه سیراب شدن ولی آب رو بر همون امام و خانواده اش بستن ...
کوفی بودن یعنی دوازده هزار دعوتنامه نوشتن ، ولی سی هزار نفر سرباز رو برای محاصره کردن او گسیل داشتن ...
کوفی بودن یعنی حرف زدن و پای حرفت نموندن؛ شعار دادن ولی عمل نکردن ؛ عهد بستن ولی پیمان شکستن ...
کوفی بودن یعنی بهترین انسان روی زمین رو دعوت کردن ولی در کنار بدترین و شقی ترین انسانها ایستادن ...
کوفی بودن یعنی قلباً با امام بودن ولی شمشیر بر علیه امام کشیدن ...
محرم چند سال پیش بود؛ داشتیم از عزاداری برمی گشتیم که از استاد اخلاق پرسیدم : ای استاد اخلاق؛ چطور میشه فهمید که عزاداری هامون مورد قبول بوده یا اینکه نبوده ؟
گفت : خیلی ساده ست، اگر مورد قبول واقع شده باشه دور خیلی از محرمات رو خط میکشیم و میشیم یک آدم دیگه و اگر این اتفاق افتاد و رعایت خیلی از مسایل رو کردیم میشه گفت که اون اتفاق خوب افتاده ...
مطالب پربازدید
مطالب تصادفی
عضويت سريع
لینک دوستان