آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
موضوعات
آمار
امکانات جانبی
جدید ترین مطالب
درباره ما
|
دو پسر یچه درحال قدم زدن در جاده ای در خارج از شهر بود ند که دو ظرف شیر را دیدند که باید بار زده می شدند و در شهر نزدیک تحویل داده می شدند.به دور از چشم دیگران،در ظرف اول را برداشتند و قورباغه ای بزرگ را در آن انداختند و با ظرف دوم نیز چنین کردند.اندکی بعد دو ظرف به مقصد مورد نظر حمل گردیدند.در طول سفر قورباغه درون ظرف اول گفت (وضع بدی است!نمی توانم در ظرف را بردارم چون خیلی سنگین است.من هرگز در شیر شنا نکردم،و به ته ظرف نیز نمی توانم بروم تا بتوانم جا پای خوبی برای پرش داشته باشم و در ظرف را بلند کنم.پس فایده ای ندارد))وقتی که در ظرف اول برداشته شده بود،قورباغه اول مرده بود.همین شرایط در ظرف دوم برای قورباغه وجود داشت و قورباغه به خودش گفت((خوب،نمی توانم در ظرف را به علت سنگینی و محکم بودن بردارم،هیچ وسیله ای نیز برای سوراخ کردن ظرف و نجات خود ندارم.اما پدر بزرگ گفته است برای اینکه در مایعات زنده بمانید،باید شنا کنید.))بنا براین شنا کرد و شنا کرد تا توده ای از کره ساخته شد و روی آن نشست،وقتی در ظرف برداشته شد،بیرون پرید.
نتیجه:برنده هیچ گاه دست از تلاش بر نمی دارد و آدم ترسو هیچگاه پیروز نمی شود.
مطالب پربازدید
مطالب تصادفی
عضويت سريع
لینک دوستان