حکمت - 10

حکمت و حکایت,داستان من و,داستان واقعی,حکایت,خاطرات عزاداری امام حسین,حکمت,داستان,داستان کوتاه آموزنده,داستان پند آموز,خاطرات محرم,

حکمت و حکایت,داستان کوتاه طنز,داستان من و,داستان,داستان واقعی,حکایت,جک,جک جدید,جک باحال,داستان طنز,داستان خنده دار,لطیفه

نقشه سایت

خانه
خوراک

آمار

    آمار مطالب
    کل مطالب : 896 کل نظرات : 15 آمار کاربران
    افراد آنلاین : 1 تعداد اعضا : 23 آمار بازدید
    بازدید امروز : 1,336 بازدید دیروز : 141 ورودی امروز گوگل : 6 ورودی گوگل دیروز : 2 آي پي امروز : 114 آي پي ديروز : 60 بازدید هفته : 2,769 بازدید ماه : 5,083 بازدید سال : 20,535 بازدید کلی : 481,105 اطلاعات شما
    آی پی : 52.15.68.186 مرورگر : Safari 5.1 سیستم عامل : امروز : یکشنبه 30 اردیبهشت 1403

    آرشیو

    امکانات جانبی

    جدید ترین مطالب

    تاریخ : شنبه 16 شهریور 1398در درون خود چه دارید؟
    تاریخ : پنجشنبه 14 شهریور 1398یا ابوالفضل العباس
    تاریخ : چهارشنبه 13 شهریور 1398یا زهرا
    تاریخ : یکشنبه 10 شهریور 1398الاغ و امید
    تاریخ : پنجشنبه 15 مرداد 1394 امروز متوجه شدم که من در آینده زندگی میکنم
    تاریخ : یکشنبه 11 مرداد 1394استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد می‌زنیم؟
    تاریخ : یکشنبه 11 مرداد 1394سوار تاکسی بین شهری شدم،
    تاریخ : شنبه 10 مرداد 1394خانم تهمینه میلانی در دلنوشته هایش مینویسد
    تاریخ : جمعه 09 مرداد 1394👈 فاصله حرف تا عمل
    تاریخ : جمعه 09 مرداد 1394لزوما هر چه در نت منتشر میشود نمیتواند صحیح باشد
    تاریخ : جمعه 09 مرداد 1394ﺯﻧﯽ ﻋﺎﺩﺕ ﺩﺍﺷﺖ، هر شب قبل از خواب، ﺑﺎﺑﺖ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ دارد خوشحالیهایش را بنویس
    تاریخ : جمعه 09 مرداد 1394خانه
    تاریخ : پنجشنبه 08 مرداد 1394افرادي كه انرژى مثبت دارند
    تاریخ : پنجشنبه 08 مرداد 1394شنیدن عبارت «دوستت دارم
    تاریخ : پنجشنبه 08 مرداد 1394ﮔﺮﻭﻫﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺩﺭ ﻧﺰﺩﯾﮑﯽ ﺩﻭ ﺭﯾﻞ ﺭﺍﻩ ﺁﻫﻦ، ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﺑﻮﺩﻧﺪ،
    تاریخ : پنجشنبه 08 مرداد 1394 مارلون براندو
    تاریخ : چهارشنبه 07 مرداد 1394پادشاهي تصمیم گرفت پسرش را جای خود بر تخت بنشاند
    تاریخ : چهارشنبه 07 مرداد 1394او حتی لحظه ای هم ناامید نشد
    تاریخ : چهارشنبه 07 مرداد 1394 داستان سگ باهوش و صاحب ناشکر
    تاریخ : چهارشنبه 07 مرداد 1394دختری با پدرش میخواستند از یک پل چوبی رد شوند
    تاریخ : چهارشنبه 07 مرداد 1394از لابلای پیج اینستاگرام مهراب قاسم خانی
    تاریخ : چهارشنبه 07 مرداد 1394خاطره ای از مهراب قاسم خانی در مورد سیامک انصاری
    تاریخ : چهارشنبه 07 مرداد 1394آشغال سيب
    تاریخ : چهارشنبه 07 مرداد 1394هر پادشاهي ابتدا يک نوزاد بوده
    تاریخ : سه شنبه 06 مرداد 1394هفت کلید طلایی آرامش در ارتباطات
    تاریخ : سه شنبه 06 مرداد 1394 وقتی بچه بودم کنار مادرم می‌خوابیدم
    تاریخ : سه شنبه 06 مرداد 1394 چنار عباسعلی
    تاریخ : سه شنبه 06 مرداد 1394 آسیب های انرژی منفی
    تاریخ : سه شنبه 06 مرداد 1394تا به حال شده است که با یک پرسش نا مربوط از دهان یک آشنای دورو یا حتا نزدیک
    تاریخ : دوشنبه 05 مرداد 1394تو خوبی عزیزم خوب خوب خوب !
    تاریخ : دوشنبه 05 مرداد 1394یک انرژی مثبت قشنگ از سهراب سپهری
    تاریخ : دوشنبه 05 مرداد 1394زندگی در لحظه
    تاریخ : دوشنبه 05 مرداد 1394آموزنده
    تاریخ : دوشنبه 05 مرداد 1394تغییر نگاه به زندگی
    تاریخ : یکشنبه 04 مرداد 1394احترام
    تاریخ : یکشنبه 04 مرداد 1394همه چیز در زندگی گذرا و موقتی است.
    تاریخ : یکشنبه 04 مرداد 1394اصل ۷۰ به ۳۰ چیست؟
    تاریخ : یکشنبه 04 مرداد 1394نامه ای سرگشاده به والدین لطفا با من بازی کنید
    تاریخ : یکشنبه 04 مرداد 1394سگ قاسم خان
    تاریخ : یکشنبه 04 مرداد 1394ماهواره یا خانه خراب کن

    درباره ما

    حکمت و حکایت
    گاهی نمی توان به كتابی بیان نمود / حرفی كه یك حكایت كوتاه می زند

    آخرين ارسال هاي تالار گفتمان

    کمی طاقت داشته باشید...
    عنوان پاسخ بازدید توسط
    1 1076 admin
    3 285 admin
    1 306 admin
    4 218 admin
    0 182 admin

    تبلیغات

    اثبات خدا

    اثبات خدا

    مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت در بین کار گفت و گوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها در مورد مطالب مختلفی صحبت کردندوقتی به موضوع خدا رسید آرایشگر گفت: من باور نمی کنم که خدا وجود دارد. مشتری پرسید: چرا باور نمی کنی؟

    آرايشگر جواب داد: کافيست به خيابان بروي تا ببيني چرا خدا وجود ندارد؟ شما به من بگو اگر خدا وجود داشت اين همه مريض مي شدند؟ بچه هاي بي سرپرست پيدا ميشد؟ اگر خدا وجود داشت درد و رنجي وجود داشت؟ نمي توانم خداي مهرباني را تصور کنم که اجازه دهد اين همه درد و رنج و جود داشته باشد.
    مشتري لحظه اي فکر کرد اما جوابي نداد چون نمي خواست جر و بحث کند. آرايشگر کارش را تمام کرد و مشتري از مغازه بيرون رفت به محض اينکه از مغازه بيرون آمد مردي را ديد با موهاي بلند و کثيف و به هم تابيده و ريش اصلاح نکرده ظاهرش کثيف و به هم ريخته بود.
    مشتري برگشت و دوباره وارد آرايشگاه شد و به آرايشگر گفت:ميدوني چيه! به نظر من آرايشگرها هم وجود ندارند.
    آرايشگر گفت: چرا چنين حرفي ميزني؟ من اينجا هستم. من آرايشگرم. همين الان موهاي تو را کوتاه کردم.
    مشتري با اعتراض گفت: نه آرايشگرها وجود ندارند چون اگر وجود داشتند هيچکس مثل مردي که بيرون است با موهاي بلند و کثيفو ريش اصلاح نکرده پيدا نمي شد.
    آرايشگر گفت: نه بابا! آرايشگرها وجود دارند موضوع اين است که مردم به ما مراجعه نميکنند.
    مشتري تاکيد کرد: دقيقا نکته همين است. خدا وجود دارد. فقط مردم به او مراجعه نميکنند و دنبالش نمي گردند.براي همين است که اين همه درد و رنج در دنيا وجود دارد.!


    LIKE UNLIKE

    انگور و شراب

    انگور و شراب
    ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﯽ ﺭﻓﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﯾﮏ ﻣﺴﯿﺤﯽ،
    ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺍﻧﮕﻮﺭ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﺧﻮﺭﺩ،
    ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺷﺮﺍﺏ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﮔﻔﺖ ﺣﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ،
    ﻣﺴﯿﺤﯽ ﮔﻔﺖ :
    ﻋﺠﺒﺎ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺍﻧﮕﻮﺭ ﻣﯿﺨﻮﺭﯾﺪ ﺍﻣﺎ ﻣﯿﮕﻮﯾﯿﺪ ﺷﺮﺍﺏ ﺣﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ
    ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻣﺪﻩ.
    ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﮔﻔﺖ :
    ﺗﻮ ﺑﺒﯿﻦ ﺍﯾﻦ ﺯﻥ ﺷﻤﺎﺳﺖ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻫﻢ ﺩﺧﺘﺮ ﺷﻤﺎﺳﺖ ﺩﺭﺳﺘﻪ؟؟؟
    ﮔﻔﺖ ﺑﻠﻪ !!!
    ﮔﻔﺖ : ﺑﺒﯿﻦ ﺧﺪﺍ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺣﻼﻝ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺣﺮﺍﻡ
    ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ
    ﻣﺴﯿﺤﯽ ﻫﻤﺎﻧﺠﺎ ﮔﻔﺖ : ﺃﺷْﻬَﺪُ ﺃﻥّ ﻻ ﺍﻟﻪ ﺍﻻ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺃﺷْﻬَﺪُ ﺃﻥّ ﻣُﺤَﻤَﺪٌ
    ﺭَﺳﻮﻝَ ﺍﻟﻠﻪ

    LIKE UNLIKE

    کدام هستید؟ شیشه یا آئینه

    کدام هستید؟ شیشه یا آئینه
    جوان ثروتمندی نزد عارفی رفت و از او اندرزی برای زندگی نیک خواست. عارف او را به کنار پنجره برد و پرسید: «چه می‌بینی؟»
    گفت: «آدم‌هایی که می‌آیند و می‌روند و گدای کوری که در خیابان صدقه می‌گیرد.»
    بعد آینه بزرگی به او نشان داد و باز پرسید: «در آینه نگاه کن و بعد بگو چه می‌بینی؟»
    گفت: «خودم را می‌بینم!»
    عارف گفت: «دیگر دیگران را نمی‌بینی، در حالی که آینه و پنجره هر دو از یک ماده اولیه ساخته شده‌اند. اما در آینه لایه نازکی از نقره در پشت شیشه قرار گرفته و در آن چیزی جز شخص خودت را نمی‌بینی. این دو شی شیشه‌ای را با هم مقایسه کن؛ وقتی شیشه فقیر باشد، دیگران را می‌بیند و به آنها احساس محبت می‌کند. اما وقتی از جیوه (یعنی ثروت، کبر، غرور، پلیدی یا ...) پوشیده می‌شود، تنها خودش را می‌بیند. تنها وقتی ارزش داری که شجاع باشی و آن پوشش جیوه‌ای را از جلو چشم‌هایت برداری تا بار دیگر بتوانی دیگران را ببینی و دوستشان بداری.

    LIKE UNLIKE

    چقدر وقت داری

    چقدر وقت داری

      اومد پيشم حالش خيلي عجيب بود فهميدم با بقيه وقتا فرق ميکنه
    گفت: رفيق يه سوال دارم که خيلي جوابش برام مهمه
    گفتم: چشم اگه جوابشو بدونم خوشحال ميشم بتونم کمکت کنم
    گفت: من رفتني ام!
    گفتم: يعني چي؟
    گفت: دارم ميميرم
    گفتم: دکتر رفتي، خارج از کشور؟


    LIKE UNLIKE

    بذر اعتقادات دینی

    بذر اعتقادات دینی

    پدری به پسر خردسالش یک بطری کوچک که داخل آن یک عدد پرتقال بزرگ بود!!!... ... کودک با تعجب درون بطری را نگاه میکرد و با خود میگفت: پرتقال به این بزرگی چطوری داخل این بطری کوچک رفته؟
    کودک خیلی تلاش کرد تا پرتقال را از بطری خارج کند اما بی فایده بود!
    سپس کودک از پدرش پرسید: چه جوری این پرتقال بزرگ داخل بطری رفته؟
    آخه دهنه این بطری خیلی کوچیکه!
    پدر ، پسر را به باغ برد و یک بطری خالی کوچک را به یکی از شاخه های درخت پرتقال بست . سپس یکی از شکوفه های کوچک پرتقال را درون بطری گذاشت.
    روزها سپری شد و شکوفه، تبدیل به یک پرتقال بزرگ شد تا جایی که امکان خروج از بطری غیر ممکن شده بود.... بعد از مشاهده این موضوع، کودک راز پرتقال را فهمید و جایی برای تعجب نمانده بود.  پدر رو به پسر کرد و گفت:
    چیزی که امروز مشاهده کردی همان دین است اگر از خردسالی بذر اعتقادات دینی را درون ذهن کودک بکاریم در هنگام بزرگی خارج کردنش خیلی سخت میشود.
    دقیقا مثل این پرتقال که خارج کردنش محال است مگر اینکه شیشه را بشکنیم و از بین ببریم.


    LIKE UNLIKE

    دگزامتازون قاتل خاموش جامعه ایران

    دگزامتازون قاتل خاموش جامعه ایران

    این دارو که مدتهاست به عنوان یک داروی عادی در جامعه ما رواج پیدا کرده ست به عنوان های چاق کننده قوی کننده بدن ساز کمکی پنی سیلین درمان سرماخوردگی ضد حساسیت قوی مطرح شده در واقع یک کورتون قوی با قدرت سرکوب شدید سیستم ایمنی ست که در مرحله اول باعث بهبود ظاهری بیماریهای التهابی شده ولی در واقع با سرکوب ایمنی بدن باعث پایداری بیماری مبشود..ایرانیها 25 برابر کل کشورهای اروپایی دگزامتازون مصرف میکنند..عوارض مصرف طولانی دگزامتازون : عفونت داخلی گسترده ، دیابت بیماری کلیوی و فوق کلیوی، عقیمی و سکته قلبی و مغزی و مرگ ناگهانی و . .خیلی از موارد سکته های قلبی که دراعلامیه ترحیم جوانان ذکر میشودبه دگزامتازون برمیگردد...نکته مهم اینجاست که هیچ اقدامی برای نابودی این دارو انجام نمیشه..امااین دارو درکل اروپا ممنوع فروش شده ولی در ایران بدون نسخه دکتر و به فراوانی مورد استفاده قرار میگیرد.(!).


    LIKE UNLIKE

    ﻋﻼﺝ ﭼﺸﻢ ﭼﺮاﻧﻲ

    ﻋﻼﺝ ﭼﺸﻢ ﭼﺮاﻧﻲ

     جواني نزد عالمي آمد واز او پرسيد:
    من جوان كم سني هستم اما آرزوهاي بزرگي دارم و نمي توانم خود رااز نگاه كردن به دختران منع كنم،چاره ام چيست؟
    عالم نيز كوزه اي پر از شير به او داد و به او توصيه كرد كه كوزه را به سلامت به جاي معيني ببرد و هيچ چيزاز كوزه نريزد.....
    واز یکی از شاگردانش درخواست كرد او را همراهي كند واگر شير را ريخت جلوي همه ي مردم او را كتك بزند.
    جوان نيز شير را به سلامت به مقصدرساند. و هيچ چيز از آن نريخت.  وقتي عالم از او پرسيد چند دختر را در سر راهت ديدي؟
    جوان جواب داد: هيچ،فقط به فكر آن بودم كه شير را نريزم كه مبادا در جلوي مردم كتك بخورم و در نزد مردم خوار وخفيف شوم.
    عالم هم گفت:اين حكايت انسان مؤمن است كه هميشه خداوند را ناظر بر كارهايش ميبيند و از روز قيامت و حساب و كتاب بيم دارد.


    LIKE UNLIKE

    ﺑﯿﺖ ﺍﻟﻤﺎﻟﻪ ، ﺣﯿﻔﻪ

    ﺑﯿﺖ ﺍﻟﻤﺎﻟﻪ ، ﺣﯿﻔﻪ

    ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ، ﭘﺸﺖ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﻣﯿﻦ ، ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻣﻌﺒﺮ ﺑﺎﺯ ﻛﻨﻨﺪ ؛ ﯾﻜﯽ ﺷﻮﻥ ﭼﻨﺪ ﻗﺪﻡ ﻛﻪ ﺭﻓﺖ ﺑﺮﮔﺸﺖ ، ﻓﻜﺮ ﻛﺮﺩﻡ ﺗﺮﺳﯿﺪﻩ !!!!!!
    ﭘﻮﺗﯿﻦ ﻫﺎﺵ ﺭﻭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ‏« ﺗﺎﺯﻩ ﺍﺯ ﺗﺪﺍﺭﻛﺎﺕ ﮔﺮﻓﺘﻢ ؛ ﺑﯿﺖ ﺍﻟﻤﺎﻟﻪ ، ﺣﯿﻔﻪ ‏» ﺑﻌﺪﭘﺎ ﺑﺮﻫﻨﻪ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ !!! ﯾﻪ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺸﻢ ﯾﻜﯽ ﺍﺯ ﺑﯿﺖ ﺍﻟﻤﺎﻝ ﺳﻪ ﻫﺰﺍﺭ ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺭﻓﺖ ؛ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺍﻭﻧﻢ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ ... !!!!


    LIKE UNLIKE

    پیشانیت را بر خاک بگذار

    پیشانیت را بر خاک بگذار

    ﯾﮏ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪ اروپایی ﻏﯿﺮ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺗﺤﻘﯿﻘﺎﺗﯽ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩﻩﺍﺳت برای ﯾﺎﻓﺘﻦ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﻭﺵ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺎﺭﺝ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﻣﻮﺍﺝ ﺍﻟﮑﺘﺮﻭﻣﻐﻨﺎﻃﯿﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺑﺪﻥ ﺁﺳﯿﺐ ﻣﯽ ﺭﺳﺎﻧﺪ.
    ﺑﺎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ﭘﯿﺸﺎﻧﯿﺘﺎﻥ ﺑﯿﺶ ﺗﺮ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ، ﺍﻣﻮﺍﺝ ﺍﻟﮑﺘﺮﻭﻣﻐﻨﺎﻃﯿﺲ ﻣﻀﺮ ﺗﺨﻠﯿﻪ ﻣﯽشوند . ﺍﯾﻦ ﺷﺒﯿﻪ ﺍﺗﺼﺎﻝﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻥ ﻫﺎ ﺑﺎ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﺳﯿﮕﻨﺎﻝﻫﺎﯼ ﺍﻟﮑﺘﺮﯾﮑﯽ ‏(ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺭﻋﺪ ﻭ ﺑﺮﻕ ‏) ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ، ﺍﻣﻮﺍﺝ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖﺯﻣﯿﻦ ﺗﺨﻠﯿﻪ ﺷﻮﺩ.
    ﺁﻧﭽﻪ ﺍﯾﻦ ﺗﺤﻘﯿﻖ ﺭﺍ ﺷﮕﻔﺖ ﺍﻧﮕﯿﺰتر ﻣﯽ ﮐﻨﺪ، ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭘﯿﺸﺎﻧﯿﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺧﺎﮎ
    ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﻭ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﺍﻩ، ﺣﺎﻟﺘﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﮐﺰ ﺯﻣﯿﻦ ﺑﺎﺷﯿﺪ. ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻟﺖ ﺍﻣﻮﺍﺝ ﺍﻟﮑﺘﺮﻭﻣﻐﻨﺎﻃﯿﺲﺑﻬﺘﺮ ﺗﺨﻠﯿﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ ﻭ ﺑﯿﺶ ﺗﺮ ﺗﻌﺠﺐ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﮐﺮﺩ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺪﺍﻧﯿﺪ ﺑﺮﺍﺳﺎﺱ ﺍﺻﻮﻝ ﻋﻠﻤﯽ ﺛﺎﺑﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﻬﺮ ﻣﮑﻪ ﻣﺮﮐﺰ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮐﻌﺒﻪ ﺩﺭﺳﺖ ﺩﺭ ﻣﺮﮐﺰ ﺯﻣﯿﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﺩ ! ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﺳﺠﺪﻩ ﮐﺮﺩﻥ ﺩﺭﻧﻤﺎﺯ، ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﺍﯼ
    ﺗﺨﻠﯿﻪ ﺳﯿﮕﻨﺎﻝ ﻫﺎﯼ ﻣﻀﺮ ﺍﺯ ﺑﺪﻥ ﺍﺳﺖ!

    تو فکر میکنی که برای او کار میکنی و نماز میخوانی و منت میگذاری و این در حالیست که او بفکر توست و برای سلامتی تو نقشه میکشد چون تورا بیشتر از خودت دوست دارد...

    پیشانیت را بر خاک بگذار...
    ﺳﺒﺤﺎﻥ ﺭﺑﯽ ﺍﻻﻋﻠﯽ ﻭﺑﺤﻤﺪﻩ ...


    LIKE UNLIKE

    فی البداهه ی شهریار

    فی البداهه ی شهریار

    استاد شهریار شبی در مجلسی شعری سرودند با مطلع زیر :

    امشب از دولت می دفع ملالی کردیم

    این هم از عمر شبی بود که حالی کردیم . . .

    خانم جوانی در مجلس حضور داشت و گفت استاد شعر بسیار زیبایی بود و من مبهوت شدم ، ولی در عجبم چگونه فی البداهه همچین شعری سرودید؟مطمئن هستید این شعر را از قبل آماده نکرده بودید ؟ استاد فرمود : اسم شما چیست؟ گفت : اسمم غزال است و شیفته شعرهایتان هستم استاد مکثی کرد و گفت :

    امشب از دولت می دفع ملالی کردیم

    این هم از عمر شبی بود که حالی کردیم

    شهریارا غزلت خوانده غزالی زیبا

    بد نشد با غزلی صید غزالی کردیم...!


    LIKE UNLIKE

    داستانی عجیب

    داستانی عجیب

    در ژوئيه 1951 گروهي از دانشمندان روسي براي معدن يابي، مشغول کندن زمين بودند که به تخته چوب هاي پوسيده اي برخوردند که از علائمي که داشتند, دريافتند اين چوب ها غيرعادي و مشتمل بر راز نهفته اي هستند. در ميان چوبها، تخته چوبي مستطيل شکل يافتند که همه را به حيرت انداخت زيرا در اثر گذشت زمان، پوسيدگي به تمام چوب ها راه يافته بود جز اين تخته که 14 اينچ طول و 10 اينچ عرض داشت.

    دولت روس براي تحقيق و بررسي درباره اين تخته چوب کميته اي متشکل از 7 استاد برجسته زبان شناس و باستان شناس تشکيل داد که عبارت بودند از:


    LIKE UNLIKE

    مادر

    مادر
    پسره به مادرش گفت با اين قيافه ترسناكت چرا اومدی مدرسه؟
    مادر گفت غذاتو نبرده بودی،نميخواستم گرسنه بمونی.پسر گفت ای كاش نمیومدی تا باعث خجالت و شرمندگي من نشی...
    همیشه از چهره مادرش با یک چشم خجالت میکشید..
    چندسال بعد پسر در یک شهر ديگه دانشگاه قبول شد و همون جا کار پیدا کرد و ازدواج كرد و بچه دار شد.
    خبر به گوش مادر رسيد .
    مادر گفت بیا تا عروس و نوه هامو ببینم.اما پسر میترسید که زنش و بچش از ديدن پیرزن یه چشم بترسن..
    چند سال بعد به پسره خبر دادن مادرت مرده ..
    وقتی رسید مادر رو دفن کرده بودن و فقط 1 يادداشت از طرف مادرش واسش مونده بود :
    پسره عزيزم وقتی 6سالت بود تو 1تصادف 1چشمتو از دست دادی،اون موقع من 26سالم بود و در اوج زیبایی بودم و
    بعنوان 1مادر نميتونستم ببينم پسرم 1چشمشو از دست داده واسه همين 1چشممو به پاره تنم دادم،تا مبادا بعدا با ناراحتی زندگی كنی پسرم .مواظب چشم مادرت باش ..
    اشك در چشمهای پسر جمع شد..
    ولی چه دیر...

    LIKE UNLIKE

    عدالت و لطف خدا

    عدالت و لطف خدا

    زنى به حضور حضرت داوود (ع) آمد و گفت: اى پیامبر خدا پروردگار تو ظالم است یا عادل؟
    داوود (ع) فرمود: خداوند عادلى است که هرگز ظلم نمى کند.
    سپس فرمود: مگر چه حادثه اى براى تو رخ داده است که این سؤال را مى کنى؟
    زن گفت: من بیوه زن هستم و سه دختر دارم، با دستم ریسندگى مى کنم، دیروز شال بافته خود را در میان پارچه اى گذاشته بودم و به طرف بازار مى بردم تا بفروشم و با پول آن غذاى کودکانم را تهیه سازم ، ناگهان پرنده اى آمد و آن پارچه را از دستم ربود و برد و تهیدست و محزون ماندم و چیزى ندارم که معاش کودکانم را تأمین نمایم .

    هنوز سخن زن تمام نشده بود که ...


    LIKE UNLIKE

    یاد خدا

    یاد خدا

    پادشاه به نجارش گفت:فردا اعدامت میکنم،آن شب نتوانست بخوابد. همسرش گفت:"مانند هرشب بخواب، پروردگارت یگانه است و درهای گشا یش بسیار " کلام همسرش آرامشی بردلش ایجاد کرد و چشمانش سنگین شد و خوابید صبح صدای پای سربازان را شنید،چهره اش دگرگون شد و با ناامیدی، پشیمانی و افسوس به همسرش نگاه کردکه دریغا باورت کردم بادست لرزان در را باز کرد و دستانش را جلوبرد تا سربازان زنجیر کنند.دو سرباز باتعجب گفتند: پادشاه مرده و از تو می خواهیم تابوتی برایش بسازی،چهره نجار برقی زد و نگاهی از روی عذرخواهی به همسرش انداخت،همسرش لبخندی زد وگفت: "مانند هرشب آرام بخواب،زیرا پروردگار یکتا هست و درهای گشایش بسیارند " فکر زیادی بنده را خسته می کند، درحالی که خداوند تبارک وتعالی مالک وتدبیر کننده کارهاست. کسی که به جایگاهش افتخار می کند، فرعون را وکسی که به مالش افتخار می کند، قارون را وکسی که به نسبش افتخار می کند، ابو لهب را به یاد بیاورد... عزت وسربلندی فقط متعلق به خداوند سبحان است.اگرما از رازنهفته در سرنوشت آگاهی داشتیم تمام بدبختیها و مصیبت ها برایمان آسان میشد برایتان آرامش آرزومندم.


    LIKE UNLIKE

    کلماتی بسیار عجيب از حضرت علی(ع)

    *در اين بيت زبان حركت نميكند :
    آب همي وهم بي أحبابي
    همهم ما بهم وهمي مابي
    ------ ------ ------
    * ودر اين بيت لبها بهم نميخورن :

    بقیه در ادامه مطلب


    LIKE UNLIKE

    عزاداری امام حسین

    عزاداری امام حسین

    سلام میدونم طولانیه ولی ارزش خوندنش رو داره اگه دلتون شکست منو هم دعا کنید.
    (احمد) نقل میکرد:
    این قدر وضع مالیم به هم خورد که به زنم گفتم:زن بردار بریم نجف،الان عزادارا میان خونمون شلوغ میشه آه در بساط نداریم.
    زنم بهم گفت:


    LIKE UNLIKE

    ليست صفحات

    تعداد صفحات : 10

    مطالب پربازدید

    ورود کاربران


    » رمز عبور را فراموش کردم ؟

    عضويت سريع

    نام کاربری :
    رمز عبور :
    تکرار رمز :
    موبایل :
    ایمیل :
    نام اصلی :
    کد امنیتی :
     
    کد امنیتی
     
    بارگزاری مجدد