آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
موضوعات
آمار
امکانات جانبی
جدید ترین مطالب
درباره ما
|
شغالی مرغی را از خانه پیرزنی دزدید.پیرزن درعقب او نفرین کنان فریاد میکرد:ای وای! مرغ دو منی مرا شغال برد.شغال از این مبالغه سخت در غضب شد واز غایت تعجب وغضب به پیر زن دشنام داد.در آن میان روباهی به شغال رسید و گفت: چرا این قدر بر افروخته ای؟گفت:ببین این پیر زن چه قدر دروغگو و بی انصاف است.مرغی را که یک چارک هم نمییشود دو من میخواند،روباه گفت؛بده ببینم چه قدر سنگین است! وقتی مرغ را گرفت روی به گریز نهاد وگفت: به پیرزن بگو مرغ را به پای من چهار من حساب کند.!
مطالب پربازدید
مطالب تصادفی
عضويت سريع
لینک دوستان