آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
موضوعات
آمار
امکانات جانبی
جدید ترین مطالب
درباره ما
|
دو شیر از باغ وحشی می گریزند و هر کدام راهی را در پیش میگیرند ، یکی از شیرها به یک پارک جنگلی پناه میبرد اما به محض آنکه بر اثر فشار گرسنگی رهگذری را میخورد به دام میافتد ولی شیر دوم موفق میشود چند ماهی در آزادی به سر ببرد و هنگامی که گیر میافتد به باغ وحش بازگردانده میشود حسابی چاق و چله است ، شیر نخست از او میپرسد کجا پنهان شده بودی که این مدت گیر نیافتادی ؟ شیر دوم پاسخ میدهد در یکی از ادارات دولتی و هر سه روز در میان یکی از کارمندان اداره را میخوردم و کسی متوجه نمیشد ، شیر نخست پرسید پس چطور شد که گیر افتادی ؟ شیر دوم با دلخوری پاسخ میدهد. ؛ اشتباه کردم و آبدارچی را خوردم ، چون تنها کسی بود که کاری انجام میداد و غببت او را متوجه شدند !!
مطالب پربازدید
مطالب تصادفی
عضويت سريع
لینک دوستان