حکمت و حکایت - 5

حکمت و حکایت

نقشه سایت

خانه
خوراک

آمار

    آمار مطالب
    کل مطالب : 896 کل نظرات : 15 آمار کاربران
    افراد آنلاین : 5 تعداد اعضا : 23 آمار بازدید
    بازدید امروز : 324 بازدید دیروز : 274 ورودی امروز گوگل : 0 ورودی گوگل دیروز : 5 آي پي امروز : 134 آي پي ديروز : 91 بازدید هفته : 598 بازدید ماه : 1,434 بازدید سال : 16,886 بازدید کلی : 477,456 اطلاعات شما
    آی پی : 3.14.253.152 مرورگر : Safari 5.1 سیستم عامل : امروز : سه شنبه 18 اردیبهشت 1403

    آرشیو

    امکانات جانبی

    جدید ترین مطالب

    تاریخ : شنبه 16 شهریور 1398در درون خود چه دارید؟
    تاریخ : پنجشنبه 14 شهریور 1398یا ابوالفضل العباس
    تاریخ : چهارشنبه 13 شهریور 1398یا زهرا
    تاریخ : یکشنبه 10 شهریور 1398الاغ و امید
    تاریخ : پنجشنبه 15 مرداد 1394 امروز متوجه شدم که من در آینده زندگی میکنم
    تاریخ : یکشنبه 11 مرداد 1394استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد می‌زنیم؟
    تاریخ : یکشنبه 11 مرداد 1394سوار تاکسی بین شهری شدم،
    تاریخ : شنبه 10 مرداد 1394خانم تهمینه میلانی در دلنوشته هایش مینویسد
    تاریخ : جمعه 09 مرداد 1394👈 فاصله حرف تا عمل
    تاریخ : جمعه 09 مرداد 1394لزوما هر چه در نت منتشر میشود نمیتواند صحیح باشد
    تاریخ : جمعه 09 مرداد 1394ﺯﻧﯽ ﻋﺎﺩﺕ ﺩﺍﺷﺖ، هر شب قبل از خواب، ﺑﺎﺑﺖ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ دارد خوشحالیهایش را بنویس
    تاریخ : جمعه 09 مرداد 1394خانه
    تاریخ : پنجشنبه 08 مرداد 1394افرادي كه انرژى مثبت دارند
    تاریخ : پنجشنبه 08 مرداد 1394شنیدن عبارت «دوستت دارم
    تاریخ : پنجشنبه 08 مرداد 1394ﮔﺮﻭﻫﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺩﺭ ﻧﺰﺩﯾﮑﯽ ﺩﻭ ﺭﯾﻞ ﺭﺍﻩ ﺁﻫﻦ، ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﺑﻮﺩﻧﺪ،
    تاریخ : پنجشنبه 08 مرداد 1394 مارلون براندو
    تاریخ : چهارشنبه 07 مرداد 1394پادشاهي تصمیم گرفت پسرش را جای خود بر تخت بنشاند
    تاریخ : چهارشنبه 07 مرداد 1394او حتی لحظه ای هم ناامید نشد
    تاریخ : چهارشنبه 07 مرداد 1394 داستان سگ باهوش و صاحب ناشکر
    تاریخ : چهارشنبه 07 مرداد 1394دختری با پدرش میخواستند از یک پل چوبی رد شوند
    تاریخ : چهارشنبه 07 مرداد 1394از لابلای پیج اینستاگرام مهراب قاسم خانی
    تاریخ : چهارشنبه 07 مرداد 1394خاطره ای از مهراب قاسم خانی در مورد سیامک انصاری
    تاریخ : چهارشنبه 07 مرداد 1394آشغال سيب
    تاریخ : چهارشنبه 07 مرداد 1394هر پادشاهي ابتدا يک نوزاد بوده
    تاریخ : سه شنبه 06 مرداد 1394هفت کلید طلایی آرامش در ارتباطات
    تاریخ : سه شنبه 06 مرداد 1394 وقتی بچه بودم کنار مادرم می‌خوابیدم
    تاریخ : سه شنبه 06 مرداد 1394 چنار عباسعلی
    تاریخ : سه شنبه 06 مرداد 1394 آسیب های انرژی منفی
    تاریخ : سه شنبه 06 مرداد 1394تا به حال شده است که با یک پرسش نا مربوط از دهان یک آشنای دورو یا حتا نزدیک
    تاریخ : دوشنبه 05 مرداد 1394تو خوبی عزیزم خوب خوب خوب !
    تاریخ : دوشنبه 05 مرداد 1394یک انرژی مثبت قشنگ از سهراب سپهری
    تاریخ : دوشنبه 05 مرداد 1394زندگی در لحظه
    تاریخ : دوشنبه 05 مرداد 1394آموزنده
    تاریخ : دوشنبه 05 مرداد 1394تغییر نگاه به زندگی
    تاریخ : یکشنبه 04 مرداد 1394احترام
    تاریخ : یکشنبه 04 مرداد 1394همه چیز در زندگی گذرا و موقتی است.
    تاریخ : یکشنبه 04 مرداد 1394اصل ۷۰ به ۳۰ چیست؟
    تاریخ : یکشنبه 04 مرداد 1394نامه ای سرگشاده به والدین لطفا با من بازی کنید
    تاریخ : یکشنبه 04 مرداد 1394سگ قاسم خان
    تاریخ : یکشنبه 04 مرداد 1394ماهواره یا خانه خراب کن

    درباره ما

    حکمت و حکایت
    گاهی نمی توان به كتابی بیان نمود / حرفی كه یك حكایت كوتاه می زند

    آخرين ارسال هاي تالار گفتمان

    کمی طاقت داشته باشید...
    عنوان پاسخ بازدید توسط
    1 1074 admin
    3 284 admin
    1 303 admin
    4 216 admin
    0 181 admin

    تبلیغات

    خاطرات صمد علی سالکی زاده سفیر سابق ایران در فرانس

    پاییز سال 1373 در هفته اول ورود به پاریس در فروشگاه زنجیره ای   Auchane(شبیه فروشگاه های شهروند خودمان) در مرکز خرید بزرگ و معروف چهار فصل ( quatre tepmps Les) در محله لا دفانس پاریس، پس از خرید رفتم س...... بقیه در ادامه مطلب

    LIKE UNLIKE

    چرا دولت اتریش به جای کارخانه و... سالن تاتر و کتابخانه ساخت

    چرا دولت اتریش به جای کارخانه و... سالن تاتر و کتابخانه ساخت؟! . بعد از جنگ جهانی اول، که به خاطر ترور ولیعهد اتریش شروع شده بود، اروپا به خاک و خون کشیده شد و اتریش ویران شد....... بقیه در ادامه مطلب

    LIKE UNLIKE

    خاطره از سروش صحت

    داشتم از گرما مي مُردم. به راننده گفتم دارم از گرما مي ميرم. راننده كه پير بود گفت: «اين گرما كسي رو نميكشه.» گفتم: «جالبه ها، الان داريم از گرما كباب مي شيم، شش ماه ديگه از سرما سگ لرز مي زنيم.» راننده نگاهم كرد. كمي بعد گفت: ...... بقیه در ادامه مطلب

    LIKE UNLIKE

    مردی در کنار جاده، دکه ای درست کرد

    مردی در کنار جاده، دکه ای درست کرد و در آن ساندویچ می فروخت. چون گوشش سنگین بود، رادیو نداشت. چشمش هم ضعیف بود، بنابراین روزنامه هم نمی خواند. او تابلویی بالای سر خود گذاشته بود ...... بقیه در ادامه مطلب

    LIKE UNLIKE

    مردی متوجه شد که گوش همسرش شنوایی اش کم شده است

    مردی متوجه شد که گوش همسرش شنوایی اش کم شده است .ولی نمی دانست این موضوع را چگونه با او درمیان بگذارد. به این دلیل، نزد دکتر خانوادگی شان رفت و مشکل را با او درمیان گذاشت. دکتر گفت: ..... بقیه در ادامه مطلب

    LIKE UNLIKE

    کلاس اول یزد بودم سال1340

    کلاس اول یزد بودم سال1340.وسطای سال اومدیم تهران. یه مدرسه اسمم را نوشتند. شهرستانی بودم،لهجه غلیظ یزدی. وگیج از شهری غریب. ما کتابمان دارا آذر بود. ولی تهران آب بابا. معضلی بود برای من. هیچی نمی فهمیدم........ بقیه در ادامه مطلب

    LIKE UNLIKE

    بادقت بخون وهرجمله رو توذهنت تصوركن

    بادقت بخون وهرجمله رو توذهنت تصوركن: يه فلج قطع نخاعى از خواب كه بيدار بشه منتظره يكنفر بيدار بشه، سرش منت بذاره و ببرتش دستشويى و حمام و كاراى ديگه شو انجام بده.ميدونى آرزوش چيه؟ فقط يكبار ديگه خودش بتونه راه بره و كاراشو...... بقیه در ادامه مطلب

    LIKE UNLIKE

    تقدیم به همه مادرهای جان

    تفاوت خواب مامان وبابا : مامان و بابا داشتند تلویزیون تماشا می کردند که مامان گفت:”من خسته ام و دیگه دیروقته ، میرم که بخوابم ” مامان بلند شد ، به آشپزخانه رفت و مشغول تهیه ساندویچ های ...... بقیه در ادامه مطلب

    LIKE UNLIKE

    تخم شربتي،بمب کوچولوی خوردنی

    این بمب کوچولو ﺗﻘﺮﻳﺒﺎً شامل تماﻡ ﻣﻮﺍﺩ ﻏﺬﺍئیست ولی اصلا ﻛﺎﻟﺮی ندارد و ﻋﻼﻭﻩ ﺑﺮ ﻫﻤﻪ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﻴﻬﺎی ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ گوارش رو ﻫﻢ از بین میبرد. همراه غدا میتوانید بعنوان نوشیدنی میل نمایید ﭼﻮﻥ ﺍﻳﻦ ﻟﻌﺎﺑﻬﺎﻱ ﺩﻭﺳﺖ....... بقیه در ادامه مطلب

    LIKE UNLIKE

    يه خانم سفيد پوست پنجاه و خورده اى

    يه خانم سفيد پوست پنجاه و خورده اى، توى يكى از پروازهاى شلوغ، به محض رسيدن به صندليش، از نشستن بر روى آن خوددارى كرد. جاى خانم كنار يك آقاى سياه پوست بود ...... بقیه در ادامه مطلب

    LIKE UNLIKE

    نوبل مخترع دینامیت

    آلفرد نوبل از جمله افراد معدودی بود که این شانس را داشت تا قبل از مردن، آگهی وفاتش را بخواند! حتما می دانید که نوبل مخترع دینامیت است. زمانی که برادرش لودویگ فوت شد، روزنامه‌ها اشتباهاً فکر کردند که نوبل معروف...... بقیه در ادامه مطلب

    LIKE UNLIKE

    یک شرکت موفق در زمینۀ تولید محصولات آرایشی

    یک شرکت موفق در زمینۀ تولید محصولات آرایشی، طی یک اعلان بزرگ در یک شهر بزرگ از مردم درخواست کرد تا نامه ای مختصر دربارۀ زیباترین زنی که می شناسند، همراه با عکس آن زن بفرستند… در عرض چند هفته، هزاران نامه به شرکت ارسال شد...... بقیه در ادامه مطلب

    LIKE UNLIKE

    مردی ﺑﺎﻳﻚ ﺟﻤﻠﻪهمسرش را ﺭﻧﺠﺎﻧﺪ.

    مردی ﺑﺎﻳﻚ ﺟﻤﻠﻪهمسرش را ﺭﻧﺠﺎﻧﺪ.اﻣﺎ ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﭘﺸﻴﻤﺎﻥ ﺷﺪ.اﺯﺭاﻩ ﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﺮای ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺩﻝهمسرﺶ ﺗﻼﺵ ﻛﺮﺩ.اﺯﺟﻤﻠﻪ ﻧﺰﺩ ﭘﻴﺮ ﺩاﻧﺎی ﺷﻬﺮﺭﻓﺖ ﻭﺑﺎ اﻭ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﻛﺮﺩ. ﭘﻴﺮ ﮔﻔﺖ: براﻱ ﺟﺒﺮاﻥ ﺳﺨﻨﺖ..... بقیه در ادامه مطلب

    LIKE UNLIKE

    عشق مارمولکی

    ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮊﺍﭘﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺷﺨﺼﯽ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻮﺳﺎﺯﯼ ﺧﺮﺍﺏ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ‏(ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﮊﺍﭘﻨﯽ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﻓﻀﺎﯾﯽ ﺧﺎﻟﯽ ﺑﯿﻦ ﺩﯾﻮﺍﺭﻫﺎﯼ ﭼﻮﺑﯽ......بقیه در ادامه مطلب

    LIKE UNLIKE

    بهترین دوست

    روزی عارف پیری با مریدانش از کنار قصر پادشاه گذر می‌کرد. شاه که در ایوان کاخش مشغول به تماشا بود، او را دید و به سرعت به نگهبانانش دستور داد تا استاد پیر را به قصر آورند..... بقیه در ادامه مطلب

    LIKE UNLIKE

    آموزش عشوه گری: 👸

    عشوه گری برای هر خانم متاهلی از واجباته!😉 اگر خانم ها بدانند چقدر عشوه و ناز برای مردان دوست داشتنی و لذت بخش است به جای وقت صرف کردن برای آشپزی و بشور و بساب، عشوه ریختن را یاد می گیرند و انجام میدهند 😜..... بقیه در ادامه مطلب

    LIKE UNLIKE

    ﺁﻟﻤﺎﻥ ﮐﺸﻮﺭﯼ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﯾﺎﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﺷﺎﯾﺪ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯿﺪ

    ﺁﻟﻤﺎﻥ ﮐﺸﻮﺭﯼ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﯾﺎﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﺷﺎﯾﺪ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﮐﺜﺮ ﻣﺮﺩﻣﺸﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻟﻮﮐﺲ ﺩﺍﺭﻧﺪ . ﺷﺨﺼﯽ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﻫﺎﻣﺒﻮﺭﮒ ﺁﻟﻤﺎﻥ ﺭﻓﺘﯿﻢ ، ﻫﻤﮑﻼﺳﯽ ﻫﺎﯼ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻫﻤﺎﻥ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻧﯽ ﺑﺮﺩﻧﺪ . ﺁﻧﺠﺎ ﺯﻭﺝ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﺑﺎ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﻏﺬﺍ ﻣﯿﻞ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ...... بقیه در ادامه مطلب

    LIKE UNLIKE

    چیزهایی که در رابطه به آنها مغروری می کنیم

    . عکس خودرادراب دید،پاهایش درنظرش باریک واندکی کوتاه جلوه کرد.غمگین شد.اماشاخ های بلندو قشنگش راکه دید شادمان ومغرورشد.درهمین حین چند شکارچی قصداو کردند.گوزن به سوی مرغزار گریخت وچون چالاک میدوید،صیادان به اونرسیدند اماوقتی به جنگل رسید،شاخ هایش به شاخه درخت گیرکردونمیتوانست به تندی بگریزد.صیادان که همچنان به دنبالش بودند سر رسیدند و او را گرفتند. گوزن چون گرفتارشدبا خودگفت: دریغ پاهایم که ازانها ناخشنود بودم نجاتم دادند،اماشاخ هایم که به زیبایی آنها می بالیدم گرفتارم کردند ! چه بسا گاهی از چیزهای که ازآن گله مندیم وناشکر،پله ی صعودمان باشد.و چیزهایی که درآن رابطه به آنها مغروری می کنیم مایه ی سقوطمان باشد...

    LIKE UNLIKE

    چیزهایی کهﺑﻪ ﯾﮏ ﺩﻝﺩﺍﺩﻩﯼ ﺷﯿﻔﺘﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﮔﻔﺖ

    ﯾﺎﺩﻡ ﻫﺴﺖ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍجم، ﻣﺪﺗﯽ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﻫﻢﮐﺎﺭ ﺑﻮﺩﻡ .ﻓﻀﺎﯼ ﮐﺎﺭ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﻭ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕِ ﻣﻦ ﺧﻮشش ﺑﯿﺂﯾﺪ. ﻧﺎﮔﻔﺘﻪ ﻫﻢ ﻧﻤﺎﻧﺪ؛ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺪﻡ ﻧﻤﯽﺁﻣﺪ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺍﯾﻦ ﻗﺪﺭ ﺷﯿﻔﺘﻪﯼ ﯾﮏ ﺁﺩﻡِ ﻓﺮﺍﻭﺍﻗﻌﯽ ﻭ ﺑﻪ ﻗﻮﻝِ ﺧﻮﺩﺵ « ﻋﺠﯿﺐ ﻭ ﻏﺮﯾﺐ » ﺷﺪﻩ ! .... بقیه در ادامه مطلب

    LIKE UNLIKE

    روزی زنبور و مار با هم بحثشان ش

    روزی زنبور و مار با هم بحثشان شد مار گفت:انسان ها از ترس ظاهر خوفناک من می میرند نه به خاطر نیش زدنم. اما زنبور قبول نکرد. مار برای اثبات حرفش با زنبور قراری گذاشت: . ..بقیه در ادامه مطلب

    LIKE UNLIKE

    ليست صفحات

    تعداد صفحات : 45

    مطالب پربازدید

    ورود کاربران


    » رمز عبور را فراموش کردم ؟

    عضويت سريع

    نام کاربری :
    رمز عبور :
    تکرار رمز :
    موبایل :
    ایمیل :
    نام اصلی :
    کد امنیتی :
     
    کد امنیتی
     
    بارگزاری مجدد